معنی درختی با چوب گرانبها

حل جدول

لغت نامه دهخدا

گرانبها

گرانبها. [گ ِ ب َ] (ص مرکب) نفیس. قیمتی. ثمین. باارزش. سنگین قیمت:
وی ماه سبک عنان تر از عمر
چون عمر گرانبهات جویم.
خاقانی.
ای درّ گرانبهاتر از روح
چون روح سبک لقات جویم.
خاقانی.
گرچه گهری گرانبها بود
چون مه به دهان اژدها بود.
نظامی.


درختی

درختی. [دِ رَ] (ص نسبی) منسوب به درخت. هر چیز که نسبت به درخت دارد، چون سیب درختی و جز آن. || از رستنی ها آنچه همانند درخت تنه و ساقه دارد و بر زمین گسترده نباشد چون شاه پسند درختی، شمشاد درختی و جز آن. رجوع به درخت شود.

واژه پیشنهادی

فارسی به عربی

گرانبها

ثمین، شیء ثمین، غنی، لا یقدر

فارسی به ایتالیایی

گرانبها

pregiato

prezioso

فارسی به آلمانی

فرهنگ معین

گرانبها

(~. بَ) (ص مر.) نفیس، باارزش، قیمتی.

مترادف و متضاد زبان فارسی

گرانبها

ارجمند، ارزشمند، ارزنده، باارج، باارزش، بهادار، پرارزش، پرقیمت، پرقیمت، ثمین، قیمتی، گران، گرانقدر، گران‌قیمت، گرانمایه، مهم، نفیس،
(متضاد) بی‌اهمیت، کم‌بها، کم‌قیمت

فرهنگ فارسی هوشیار

گرانبها

قیمتی، سنگین قیمت، با ارزش

معادل ابجد

درختی با چوب گرانبها

1507

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری